کانون اولین عشق من بود

به گزارش هدا بلاگ، تهران (پانا) - علی میرزائی که به تازگی کتاب یک شاخه در سیاهی جنگل... را درباره تاریخچه کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان منتشر نموده است می گوید: کانون اولین عشق من بود.

کانون اولین عشق من بود

به گزارش ایسنا، مدیرمسئول مجله نگاه نو درباره کتاب خود که در انتشارات نگاره آفتاب منتشر شده است، گفت: درباره کانون قبل از انقلاب دو نظریه وجود دارد؛ عده ای می گویند که کانون را فرح پهلوی ایجاد نموده بود تا چپ ها را جمع کند، گروهی هم فکر می نمایند آن جا سازمانی بود که چریک پرورش می داد. این ها واقعیت ندارد، کانون سازمان فرهنگی صلح آمیز عمیقی بود که کار خود را از بچه ها تا نوجوانان 15-16 ساله آغاز نموده بود. پدیده ای به نام کانون پرورش فکری بچه ها و نوجوانان را در کشورهای دیگر نداریم، البته مشابهش در فرانسه وجود دارد. از این جهت ایده ارزشمندی بود و باید تحول پیدا می کرد که این اتفاق نیفتاد.

او اضافه نمود: از طرف دیگر، کسانی درباره کانون می نویسند که سن شان به آن سال ها قد نمی دهد. کانون در سال 1344 تأسیس شد؛ اما کسی که متولد 1370 است درباره کانون قبل از انقلاب صحبت می نماید. می خواستم با نوشتن این کتاب مرجعی مستند و قابل دفاع از کانون آماده گردد تا اگر کسی می خواهد درباره کانون حرف بزند به آن استناد کند.

میرزائی با بیان این که بسیاری از مدیران کانون یا فوت شدند و یا در ایران نیستند، اظهار کرد: درباره کانون خود کانونی ها باید حرف بزنند. گاه بعضی از کانونی های خارج از ایران درباره کانون حرف می زنند اما یادشان می رود درباره اساس کانون یعنی کتابخانه هایش حرف بزنند. اول کتابخانه های کانون ایجاد شد و بعد فعالیت های کانون از دل کتابخانه ها جوشید؛ مثلا بچه های کتابخانه 17 کانون در دروازه غار تهران، گروه تئاتر تشکیل دادند، بعد مدیران کانون متوجه شدند بچه ها چه چیزی می خواهند و تئاتر مدرن برای آن ها ایجاد کردند. درباره نقاشی و موسیقی و سینما هم به همین ترتیب بود. در واقع نیازها از دل کتابخانه ها جوشید و کانون به آن ها جواب داد. کانون دو میلیون عضو داشت، تعدادی از بچه های کانون در شاخه های هنری در سال های بعد از انقلاب در تلویزیون و سینما درخشیدند و صاحب نام شدند؛ مثلا خانم معتمدآریا از بچه های کانون است، یا حسین علیزاده و آقای لطفی از مربیان بچه های کانون بودند.

او سپس گفت: بعضی چنان درباره کانون می گویند که انگار کانون برای فرح پهلوی بود و مدیران کانون هرشب کنار او شام می خوردند، من هشت سال در کانون پرورش فکری بودم و یک بار هم این اتفاق نیفتاد. کانون زاده ذهن لیلی امیرارجمند بود. او مدیرانی را استخدام می کرد که جوان بودند؛ من آن موقع 23 سالم بود و خانم امیرارجمند 26 سال داشتند. در مصاحبه ای از او پرسیدم چطور جرأت می کردید که کارهای مهم را به جوانان می دادید و او گفت کارهای مشکل را جوانان راحت تر انجام می دادند و کسانی که سنی از آن ها رفته جسارت نداشتند. صحبت از مدیریت 320 کتابخانه دایر، کتابخانه های سیار شهری، روستایی و عشایر است. بعضی از کتابدارها با اسب و قاطر و الاغ برای بچه ها کتاب می بردند، یا با قایق کتاب می بردند. دو میلیون نفر عضو کتابخانه های کانون بودند که کمترین خدمت کانون به آن ها ارائه 100 میلیون کتاب بود. در کنار این موضوع آموزه های هنری هم بود.

میرزائی با بیان این که بیشتر کتابخانه های کانون در جنوب شهر بودند، بیان نمود: کانون ارگانی برای گذراندن اوقات فراغت بالنده برای بچه ها و بدون تبعیض بود.

او همچنین گفت: در این سال ها چندین بار برای خرید به فروشگاه های کانون رفتم و دیدم بیشتر کتاب هایی را که قبلا چاپ می شد جمع نموده اند. زمانی که آقای چینی فروشان مدیر بود به او گفتم این ها سرمایه بزرگی است؛ مثلا کتاب کودک، سرباز و دریا که از کتاب های خوب دنیا است چرا دیگر چاپ نمی گردد، نه انحرافی دارد و نه مترجمش مسئله ای داشته است. این کتاب ها را تجدید چاپ کنید تا بچه ها بخوانند؛ بازار پر از کتاب های نامربوط و ضعیف است.

او سپس تأکید کرد: کار غلطی که کانون در ادامه فعالیتش کرد این بود که از توجه به کتابخانه ها غافل شد و به کاری پرداخت که به این نهاد ربطی ندارد و کلاس های زبان را باز کرد. کانون یک نهاد پرورشی است نه آموزشی. آموزش زبان کار آموزش و پرورش و مراکز خصوصی است نه کانون. کانون انرژی خود را برای کاری به هدر می دهد که به آن مربوط نیست. کانون باید برای امروز نوزایی می شد اما نشد.

میرزائی با بیان این که از سال 1350 تا شهریور 1359 مدیر کتابخانه های کانون بوده است، گفت: در جایی گفتم فصلنامه نگاه نو آخرین عشق من است، کانون هم اولین عشق من بود. احساسی که به عشق اول داریم فراموش شدنی نیست. کانون محل کار من نبود؛ خانه ام بود. کانون خدمتی که به کشور کرد این بود که 500 مدیر پرورش داد؛ در سال 55 دفاتر کانون در مراکز استان ها به وجود آمد و به جای این که مدیری بیاورد، فردی را استخدام می کرد و پرورش می داد. در زمان انقلاب کانون 500 مدیر 35ساله داشت.

گروه ساختمانی آبان: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت را از ما بخواهید.

منبع: خبرگزاری پانا
انتشار: 20 مرداد 1400 بروزرسانی: 20 مرداد 1400 گردآورنده: hodablog.ir شناسه مطلب: 2094

به "کانون اولین عشق من بود" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کانون اولین عشق من بود"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید